درد یک احساس ناگوار است که به وسیله محرک زیان آور ایجاد می شود و هدف آن اساسا دفاع و محافظت در برابر آسیب می باشد. درد واکنش ناشی از درک اعصاب مختلف در سطوح بدن نسبت به محرک داخلی یا خارجی و تجربه ای احساسی و عاطفی است که با آسیب های شدید بافتی و روانی توام بوده و برحسب چنین معیارهایی ارزیابی می شود. درد مزمن به عنوان دردی محدود، متناوب یا مداوم و با تاثیر بر عملکرد طبیعی بافت ها، تعریف می شود که بیش از دوازده هفته به طول انجامیده باشد. برخلاف درد حاد، درد مزمن غالبا بدون دلیل مشخص حس می گردد. درد مزمن در اثر ترکیبی از عوامل بیولوژیک، روانشناختی و اجتماعی رخ داده و در اکثر اوقات به یک رویکرد چند عاملی برای مدیریت آن نیاز می باشد.
منشأ درد مزمن ممکن است نوروژنیک (با منشا عصبی)، نوسیسپتیو (درد ناشی از آسیب به بافت) یا روانی باشد. درمان بیماران مبتلا به درد ناشی از دلایل ساختاری مانند درد های ناشی از دیسک بین مهره ای، بیماری های تخریب کننده مفصل یا اختلالات
التهابی مانند درد های ایجاد شده در اثر آرتریت روماتوئید، لوپوس اریتماتوز سیستمیک، بیماری کرون و یا سایر شرایط دردناک مانند درد ناشی از انفارکتوس بافتی با یکدیگر واجد تفاوت می باشند.
در این مقاله رویکردی، مدیریت درد مزمن غیرسرطانی و مرورکلی از روشهای درمانی غیر دارویی و دارویی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
درد های مزمن بر خلاف دردهای حاد که با مکانیزم های مختلف فیزیولوژیک ایجاد می گردند، بیشتر به صورت یک معضل کلی جسمی و روانی خود نمایی می کنند و مجموعه ای از دردهای مزمن می باشند که سبب مشکلات بی شماری برای بیماران مبتلا به آن ها از جمله بی حرکتی بیمار و مشکلات ایجاد شده به تبع آن در عضلات و مفاصل، تضعیف سیستم ایمنی بیمار و مستعد نمودن به ابتلا به سایر بیماری ها، مشکلات خواب، کاهش اشتها و نامناسب شدن تغذیه بیمار، وابستگی به داروها، وابستگی بیشتر از معمول بیمار به افراد خانواده و مراقبین، استفاده بیش از حد و نامعقول از سرویسهای پزشکی، عدم ارائه خدمات مناسب در محیط کار و یا از کار افتادگی و معلولیت، جداشدن فرد مبتلا به درد مزمن از جامعه و خانواده و درون گرایی، اضطراب و ترس از علت درد، احساس ناامیدی و افسردگی و خود کشی اشاره نمود. در واقع درد مزمن یک چالش بالینی اساسی است.
رویکرد کلی و استراتژی درمانی اولیه مناسب برای درد مزمن بستگی به ارزیابی دقیق علت درد و نوع سندرم درد مزمن دارد. درمان درد مزمن معمولا دشوار است و در غالب موارد رهایی از درد به طور کامل امکان پذیر نیست. مدیریت اولیه بیمار مبتلا به درد مزمن شامل درمان هدفمند درد می باشد. به عنوان نمونه، اگر عملکرد عصب در اثر فشرده شدن مختل شود (به عنوان مثال، سندرم تونل کارپال، نورالژی تریژمینال) کاهش یا رفع علت زمینه ای، می تواند در کاهش درد موثر باشد. در صورت عدم بهبودی با مداخلات غیر دارویی در مرحله اول، درمان دارویی بر حسب نوع درد و شرایط بالینی و پاسخ به درمان طبق الگوریتم 1 انتخاب می شود. در نهایت بلوک عصب با روش های مختلف، جایگزینی برای دردهای مقاوم محسوب می شود که به درمان های قبلی پاسخ مناسبی داده باشند. در جدول 2 داروهای غیر اپیوئیدی مورد استفاده در درمان درد نشان داده شده اند. در تصویر 1 محل اثر راهکارهای مختلف مدیریت درد نشان داده شده است.